فهرست مطالب
سالهاست که از طرف دولتها، سازمانهای بهداشتی و صنعت غذا، یک پیام مداوم به ما داده میشود: چاقی شما به خاطر پرخوری و کمتحرکی خودتان است. اما آیا واقعاً شواهدی وجود دارد که این حرف را تأیید کند؟ آیا واقعاً همه ما انسانهایی تنبل و پرخوری هستیم؟ یا ماجرا چیزی فراتر از این است؟
علت اول: اعتیاد به غذا واقعیتی علمی است
تحقیقات علمی بهطور قطعی نشان دادهاند که اعتیاد به غذا یک واقعیت است که هم در حیوانات و هم در انسانها مشاهده میشود. در یکی از مطالعات روی حیوانات، مشخص شد که موشها برای دسترسی به شکر، بیش از هشت برابر بیشتر از زمانی که میخواستند به کوکائین برسند، تلاش میکنند! نویسندگان این تحقیق حتی اشاره کردهاند که لذت ناشی از شکر، بهمراتب از لذت حاصل از کوکائین قویتر است.
اینطور که پیداست، رابطه ما با غذا و حتی شیرینیها گاهی به اندازه مواد مخدر میتواند تاثیرگذار و وابستهکننده باشد! در مطالعهای دیگر، مشخص شد که موشها حتی زمانی که برای خوردن شکر، مجبور باشند درد شوک الکتریکی را تحمل کنند، باز هم از خوردن شکر دست برنمیدارند!
نکته جالبتر اینجاست: وقتی به موشهایی که به شکر معتاد شدهاند، داروی ترک اعتیاد میدهند (نالترکسون)، آنها بلافاصله وارد حالت ترک اعتیاد میشوند!
دیوید لودویگ از دانشگاه هاروارد کشف کرد که شکر میتواند مرکز اعتیاد در مغز را فعال کرده و هوس و گرسنگی را تحریک کند. اما نکته جالبتر این بود که او از دو میلکشیک با کالری، چربی، پروتئین و کربوهیدرات یکسان استفاده کرده بود که طعم مشابهی هم داشتند. تنها تفاوت این بود که یکی از میلکشیکها حاوی شکر بود که قند خون را سریع بالا میبرد، در حالی که دیگری نشاسته و استویا (شیرینکننده بدون کالری) داشت که بهطور آهسته جذب میشد. جالب اینجاست که فقط میلکشیک با شکر بالا بود که مرکز اعتیاد در مغز، یعنی هسته آکمبنس، را فعال میکرد.
اینکه صنعت غذا و دولتها میگویند همه کالریها مشابه هستند و فقط باید به اعتدال توجه کرد، با نتایج علمی همخوانی ندارد. کالری خوب و کالری بد واقعاً حقیقت دارد مثلاً ۲۰۰ کیلوکالری شیرینی با ۲۰۰ کیلوکالری آجیل تاثیر متفاوتی روی بدن میگذارد. کالریهای بد باعث افزایش اشتها، پرخوری و کندی متابولیسم میشوند. اگر با این نظر موافق نیستید حتماً خودتان تحقیق کنید. شکر و غذاهای ناسالم فارغ از کالریشان اعتیادآور هستند.
علت دوم: صنعت غذا محصولات اعتیادآور میسازد
در یک تحقیق گسترده، مشخص شد که صنعت غذا عمداً محصولاتی تولید میکند که باعث اعتیاد میشوند. این صنعت دارای مؤسسات تست طعم است و متخصصانی را استخدام میکند تا نقطه لذت غذاها را شناسایی کنند. هدف آنها این است که مصرفکنندگان زیادی جذب کنند و سهم بیشتری از معده مردم را به دست آورند.
صنعت غذا همیشه بر مسئولیت فردی تأکید میکند و کسانی که محصولاتش را نقد میکنند، مورد حمله قرار میدهد. آنها منتقدان را افرادی میدانند که طرفدار کنترل شدید هستند. این شرکتها حتی به دانشمندان و پزشکان پول میدهند تا خطرات غذاهای ناسالم را انکار کنند.
این شرکتها ادعا میکنند که خودشان محصولات را تحت کنترل دارند و در این راستا، محصولات ایمنتری مانند کمکالری، رژیمی، کمچربی، پرفیبر و کامل را معرفی میکنند؛ اما در حقیقت، این محصولات هیچ تفاوتی با نسخههای قدیمیتر ندارند و تنها به افزایش فروش کمک میکنند.
علت سوم: یک رژیم برای همه جواب نمیدهد
این تصور که یک نوع رژیم غذایی میتواند برای همه مناسب باشد، یکی از باورهای اشتباه است که باعث گسترش چاقی شده. علم امروز بهخوبی ثابت کرده که بدن هر کسی با بدن دیگر متفاوت است و تغذیه باید مخصوص هر فرد تنظیم شود. چرا؟ چون عوامل زیادی مثل ژنها، باکتریهای روده، سوختوساز بدن و حتی روحیه و حالات روانی، تعیین میکنند که بدن ما چطور با غذا کنار بیاید.
آزمایشات تغذیه مای ژن بهترین نوع رژیم غذایی برای شما را بررسی میکند. یک تحقیق جالب در مؤسسه وایزمن این موضوع را واضح نشان داد. در این مطالعه، قند خون ۸۰۰ نفر بعد از خوردن وعدههای غذایی یکسان بررسی شد. نتیجه عجیب بود: بعضی از افراد بعد از خوردن برنج قند خونشان شدیداً بالا میرفت، اما برای بعضی دیگر همین واکنش بعد از خوردن موز اتفاق میافتاد. یعنی یک غذای مشابه روی آدمهای مختلف، اثر کاملاً متفاوتی داشت.
این تحقیق به ما میگوید که توصیههای کلی مثل “غلات کامل بخورید” یا “چربی را کم کنید” شاید برای بعضی افراد جواب بدهد، اما برای بعضی دیگر میتواند نتیجه عکس داشته باشد. برای داشتن اطلاع دقیق در این مورد میتوانید از آزمایشات ژنتیک استفاده کنید چون آزمایشات ژنتیک این موارد را با دقت بررسی میکند.
بیشتر بخوانید: چاقی ژنتیکی چیست؟
علت چهارم: فساد سازمانهای بهداشتی دولتی و غیرانتفاعی تحت تاثیر صنعت غذا
راهنمای رژیمی که از سوی دولتها ارائه میشود، متأسفانه تحت تأثیر نفوذ صنعت غذا قرار گرفته است. مثلاً هیچ شواهد علمیای وجود ندارد که نشان دهد هر فرد باید روزانه سه لیوان شیر بنوشد. بهخصوص برای کسانی که حساسیت ژنتیکی به لاکتوز دارند، نوشیدن شیر معمولی توصیه نمیشود. علاوه بر این، بسیاری از دانشمندانی که در کمیتههای مشاورهدهنده به دولت مشغول به کارند، معمولاً ارتباطاتی با صنعت دارند و برای آنها فعالیت میکنند.
انجمنهای بهداشتی معتبر در کشورهای مختلف به ازای تأیید محصولات غذایی مبالغ زیادی دریافت میکنند. برای مثال، در یکی از موارد، انجمن قلب آمریکا (AHA) برای تأیید هر محصول غذایی ۳۰۰,۰۰۰ دلار دریافت کرده است. به همین دلیل است که برخی از گرانولاها و بیسکوییتهای چندغله، حتی اگر حاوی چندین نوع شکر باشند، نشان تأیید این انجمن را به همراه دارند. همچنین، برخی از آکادمیهای پزشکی که در زمینههای بهداشتی فعالیت میکنند، از شرکتهای بزرگ مانند کوکاکولا حمایت مالی دریافت میکنند. این مسائل باعث میشود که سؤال بزرگی پیش آید: واقعاً به چه نهادی میتوانیم اعتماد کنیم؟
علت پنجم: چاقی و بیماریهای مزمن، مثل یک بیماری مسری هستند
اگر دوستان شما چاق باشند، احتمال اینکه شما هم چاق شوید، ۵۷ درصد بیشتر از زمانی است که والدین شما چاق باشند. جالبتر اینکه شبکههای اجتماعی بزرگتر هم نقش دارند. یعنی اگر دوست شما، دوست چاقی داشته باشد، احتمال چاق شدن شما ۲۰ درصد بیشتر میشود. حتی اگر در فستفودهای زیادی وجود داشته باشند، احتمال چاقی شما بیشتر است. به این پدیده سوشیوژنتیک میگوییم؛ یعنی تأثیر شبکههای اجتماعی ما بر سلامت.
پیش از این بارها درباره اینکه چاقی میتواند مانند یک بیماری مسری از فردی به فرد دیگر منتقل شود، شنیدهایم. اما حالا به نکته مهمتری رسیدیم: سلامتی هم میتواند مسری باشد و این نکته، پشتوانه علمی دارد.
اگر محیط اطرافمان را تغییر دهیم، مثلاً خوراکیهای ناسالم را از خانهها، مدارس و محلهای کار حذف کنیم، فضاهایی برای تحرک، بازی و شادی ایجاد کنیم و از قدرت روابط اجتماعیمان مانند دوستیها و معاشرت بیشتر بهره ببریم، میتوانیم تحولی جدی در سلامت خود و اطرافیانمان بهوجود آوریم.
تصور کنید در یک جمع دوستانه، چند نفر از دوستانتان تصمیم میگیرند تغذیه سالمتری داشته باشند، پیادهروی روزانه بروند یا در یک چالش کاهش وزن شرکت کنند. کمکم این رفتارها روی بقیه اعضای گروه هم تأثیر میگذارد. انگیزه میگیرند، عادتهایشان را تغییر میدهند و خودشان هم وارد مسیر سلامتی میشوند. درست مثل زمانی که یک نفر سرما میخورد و دیگران هم مبتلا میشوند، در اینجا سبک زندگی سالم هم میتواند مثل ویروس، از یک نفر به دیگران منتقل شود اما این بار، نتیجهاش مثبت و زندگیبخش است.
کلام آخر
چاقی، برخلاف آنچه سالها به ما گفته شده، فقط نتیجه پرخوری یا کمتحرکی نیست. شواهد علمی نشان میدهد که عوامل پیچیدهای چون اعتیاد به غذا، نفوذ صنعت غذا، نادیده گرفتن تفاوتهای فردی در رژیم غذایی و حتی تأثیرات شبکههای اجتماعی، همگی در شکلگیری و گسترش این معضل جهانی نقش دارند.
راهحل واقعی در تغییر محیط، آگاهیرسانی، اصلاح سیاستهای عمومی و بهرهگیری از قدرت جمعی برای ایجاد سبک زندگی سالم است. چاقی یک مشکل اجتماعی است، و تنها با راهحلهای اجتماعی میتوان به آن پاسخ داد. اکنون زمان آن رسیده که به جای مقصر دانستن افراد، با هم برای ساختن جامعهای سالمتر تلاش کنیم، در این راستا مای ژن نیز شما را همراهی میکند تا تفاوتهای فردی خود را بهتر بشناسید سبک زندگی خود را تغییر دهید.